شهدای گمنام

زندگینامه سردار صنيع خاني | |
سيدمحمد صنيع خاني تولد : 15 دي 1332 قم تحصيلات : ليسانس علوم نظامي مسئوليت : قائم مقام بنياد تعاون سپاه شهادت : 14 شهريور 1374 تهران بهانة پرواز : عوارض حاصل از بمب هاي شيميايي مزار : تهران در جوار حرم مطهر امام خميني ( ره ) | |
زندگينامه شهيد جان علی دلاور اومالی | |
|
زندگی نامه شهید مصیب مجیدی | |
|
زندگی نامه شهید امیر چیت سازیان | |
|
من با چشم باز این را پیموده ام و ثابت قدم مانده ام؛ امیدوارم این قدمهایی که در راه خدا برداشته ام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد.
فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان(عج) باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.
ای مردم نادان، ای مردمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است در اجتماع پیشرو باید در باره شهیدان کلمه اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید«وبل احیاء عند ربهم یرزقون». فرماندهی برای من لطف نیست، گفتند این یک تکلیف شرعی است، باید قبول بکنید و من براساس«اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» قبول کردم. مسلما در راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید، تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید.
در سال 1329 در قزوین متولد شد . پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال 1348 برای تحصیل در دانشکده خلبانی داوطلب شد . جالب اینکه در همان سال در رشته پزشکی قبول شده بود . اما خلبانی را به پزشکی ترجیح داد . شهید بابایی پس از طی مراحل مقدماتی آموزش خلبانی جهت تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد و در سال 1351 با موفقیت به ایران بازگشت .
خاطرات پرواز
در یکی از ماموریت های جنگی به همراه عباس بر فراز خلیج فارس در حال پرواز بودیم . آن روز قرار بود کاروان بزرگی از کشتی های نفت کش و تجاری را تا آب های بین المللی اسکورت کنیم . بر اساس اطلاعات رسیده دشمن تصمیم داشت تا به کاروان حمله کند . به همین خاطر موقعیت بسیار حساس و خطرناکی بود . با طرحی که عباس ارائه کرده بود قرار شد تا ده فروند شکاری (f14 ) دو فروند ، دو فروند پوشش سنگین هوایی منطقه خلیج فارس را تامین کنند . تااز این طریق کشتی ها از حملات دشمندر امان بمانند . من و عباس کنار هم پرواز می کردیم . پس از بررسی های لازم پوشش منطقه را آغاز کردیم . هواپیماهای دشمن در کمین بودند تا در فرصتی مناسب تهاجم خود را آغازکنند . عباس این موضوع را پیش بینی کرده بود ؛ لذا به من گفت : « من مطمئنم که به کاروان ها حمله خواهد شد . پس باید آماده باشیم که ان شاءالله بادست پر برگردیم.»
ما از بندر امام طرف اسکله های « البکر و الامیه » تغییر مسیر دادیم و چون از رادار مادر فاصله زیادی داشتیم ارتفاع خود را به حداقل رساندیم . سکوت کرده بودیم و گوشمان به رادیو بود تا
خاطراتی از همرزمان شهید بابایی
سالی که به مکه مکرمه مشرف شدم در کاروانی بودم که قرار بود شهید بابایی نیز با آن اعزام شود ، ثبت نام کرده بودم. در ساعت مقرر در مسجد جمع شدیم تا به سوی فرودگاه مهر آباد حرکت کنیم .
شهید بابایی تا پای اتوبوس آمد و همسرش را بدرقه کرد و به اوگفت که با آخرین پرواز مشرف شود آن مدت سپری شد ، تا وقتی که حجاج آماده عزیمت به منی و عرفات می شدند.همسر شهید بابایی با ایران تماس گرفت و علت نیامدن ایشان را جویا شد . شهید بابایی گفته بود: « بودن من در جبهه ثوابش از حج بیشتر است .»
سرو های سرخ نوشته غلامعلی رجایی صفحه 83
همسربیمار(خاطره از شهید بابایی)
همسرم سال ها دچار بیماری بود . هر قدر به پزشکان مختلف مراجعه می کردیم نتیجه نمی گرفتیم . در شهریور ماه سال 1362 شهید بابایی برای بازدید به قسمت ما آمده بود . پس از بازدید در جمع پرسنل حاضر شد و گفت : « هر کس مشکل یا گرفتاری دارد بگوید .» جلو رفتم و بیماری همسرم را شرح دادم . ایشان گفت : « فردا به دفترم بیا.» روز بعد به دفتر ایشان رفتم . سریع راننده اش را صدا زد ، مرا فرستاد منزل و همسرم و مدارک و سوابق بیماریش را پیش دکتری که خود شهید به راننده گفته بود ، بردم . چند روز بعد همسرم تحت عمل جراحی قرار گرفت و بعد از مرخص شدن کلیه مخارج بیمارستان را خود شهید تقبل کرد و بعد از آن به دستور شهید بابایی 5 روز به من مرخصی دادند که از همسرم در منزل مراقبت کنم .
سروهای سرخ نویسنده غلامعلی رجایی صفحه 209
« هل يستوي الاعمي و البصير افلا تتفكرون »
آيا كور و نابينا برابرند ؟ آيا فكر و انديشه نمي كنيد كه عالم و جاهل يكسان نيستند ؟ ( انعام ، آيه 50 )
بازی پس کوچه ها را ترک کرد
رفت تا خط مقدم تا خدا
رفت تا معنا کند آیینه را
صورتش را با چفیه بسته بود
عزم او انگیزه ای پیوسته بود
"معرفی شلمچه"
منطقه عمومی شلمچه از ضلع غربی خرمشهر شروع میشود و تا عمق خاک عراق به پیش میرود. خط مرزی، این منطقه را به دو قسمت شلمچه ایران و شلمچه عراق تقسیم کرده است. شلمچه ایران در منتهی الیه جنوب غربی جلگه خوزستان قرار گرفته است. آن منطقه از شمال به «حسینیه» از جنوب به اروند رود، از شرق به خرمشهر و از غرب به خط مرزی ایران و عراق محدود میشود. شلمچه عراق نیز در جنوب شرقی بصره واقع است. از شمال به منطقه زید، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به دژمرزی ایران و عراق و از غرب به شهرهای تنومه و الحارثه میرسد.
شلمچه يعنی ...
اينجامقدس است، مقدسِ مقدس. اينجا سرزميني است که زماني آبستن جنگ بود، جنگي ناجوانمردانه و تحميلي، بدون دليل منطقي و متفاوت با جنگ هاي « ماراتن » ، « لاده » ، « پلاتايا » ، « هميرا » ، « مولاکه » ، « کاناي » ، « زاما » . اينجا زيارتگاه فرشته ها و ملائکه است؛ « فاخلع نعليک انک بالواد المقدس طوي ».
بايد يواش يواش قدم برداري تا خواب شهدا را بهم نزني. بايد نرم و آهسته راه بروي تا چيني نازک تنهائيشان ترک برندارد. مواظب تاول ها باش تا دهان باز نکنند. اينجا بايد چراغ تکليفت را روشن کني. اي کاش مي شد به عمق اين خاک کوچ کرد، تا راز هاي سر به مهر و ناشنوده را دانست و فهميد. مي خواهم از برهوت حرف بگذرم و خلوت شهدا و بزم عارفانه شان را بهم بزنم. چشم هايت را ببند و با من همسفر شو. اينجا منتها اليه غرب خرمشهر است.
زندگی نامه شهید محمد علی رجایی سال ۱۳۱۲ در قزوین به دنیا آمد. پدرش پیشهور بود و در بازار قزوین به کسب خرازی اشتغال داشت. پدرش را در ۴ سالگی از دست داده بود. برادرش که ۱۰ سال بزرگتر از او بود بیرون از خانه کار میکرد. و مادرش از صبح تا شب پنبه پاک میکرد و فندق و گردو و بادام میشکست. بیشتر اوقات دستهایش به خاطر فشار زیاد ترک بر میداشت. محمد علی وقتی از مدرسه به خانه بر میگشت در کارها به مادرش کمک میکرد. در ۱۳ سالگی کلاس ششم ابدایی را تمام کرد و به خاطر اینکه قزوین از لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی نداشت راهی تهران شد. برادرش از مدتی پیش به تهران آمده بود. |
زندگینامه شهید سید مرتضی آوینی
شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطهی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر میسرود داستان و مقاله مینوشت و نقاشی میکرد تحصیلات دانشگاهیاش را نیز در رشتهای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورتهای انقلاب به فیلمسازی پرداخت:
شهید
*** هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.
ولادت
شهید زینالدین در 18 مهر سال 1338 ش، در خانوادهای مذهبی در شهر تهران، در خیابان ری دیده به جهان گشود. پدر و مادرش که از معارف اهلبیت برخوردار بودند، اسمش را «مهدی» نهادند. پدر شهید زینالدین از فعّالان مذهبی و سیاسی زمان خود بود که بارها به خاطر فعالیت سیاسی، تبعید و در شهرهای مختلف کشور، طعم تلخ زندان رژیم طاغوت را چشیده بود. مادر آن شهید نیز از مربیان قرآن و اشاعه دهندگان معارف اهلبیت علیهمالسلام به شمار میرود.
پيامبر صلى الله عليه و آله:
إِنَّ رَجُلاً أَتى سَيِّدَنا رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّه عَلِّمنى خُلقا يَجمَعُ لى خَيرَ الدُّنيا وَالخِرَةِ فَقالَ صلى الله عليه و آله : لاتَكذِب؛
مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: به من اخلاقى بياموزيد كه خير دنيا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.
(بحارالأنوار، ج72، ص262، ح43)
اَوَّلُ النَّظَرَةِ لَكَ وَ الثّانيَةُ عَلَيكَ وَ لا لَكَ وَ الثّالِثَةُ فيهَا الهَلاكُ؛
نگاه اول [ناخودآگاه به نامحرم] براى تو [حلال] است و نگاه دوم ممنوع است و حرام و نگاه سوم، هلاكتبار است.
من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 474، ح 4658
پيامبر صلى الله عليه و آله:
أَتَدرونَ مَا الغيبَةُ؟ قالوا: اَللّه وَرَسولُهُ أَعلَمُ، قالَ: ذِكرُكَ أَخاكَ بِما يَكرَهُ قيلَ: أَرَأَيتَ إِن كانَ فى أَخى ما أَقولُ؟ قالَ: إِن كانَ فيهِ ما تَقولُ فَقَدِ اغتَبتُهُ وَإِن لَم يَكُن فيهِ ما تَقولُ فَقَد بَهَتَّهُ؛
آيا مى دانيد غيبت چيست؟ عرض كردند: خدا و پيامبر او بهتر مى دانند. فرمودند: اين كه از برادرت چيزى بگويى كه دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مى گويم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه مى گويى در او باشد، غيبتش كرده اى و اگر آنچه مى گويى در او نباشد، به او تهمت زده اى.
(الترغيب و الترهيب، ج3، ص515، ح31)
برگرفته از كتاب « روزها و رويدادها جلد دوم » تآليف : جمعي از نويسندگان
شهيد حجت الاسلام دكتر محمد جواد باهنر، در سال 1312 در يك خانواده پيشه ور ساده در شهر كرمان به دنيا آمد و خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را در مكتب آموخت و سپس به تحصيل علوم دينى در مدرسه معصوميه آن شهر پرداخت .
همزمان ، تحصيلات ابتدايى و متوسطه را نيز ادامه داد و پس از اخذ ديپلم در سال 1332 به قم رفت و سطوح عالى علوم اسلامى را در حوزه علميه قم طى كرد. وى فقه را در محضر مرحوم آيت الله بروجردى ، فقه و اصول را در محضر امام خمينى ((ره )) و تفسير و فلسفه را نزد علامه طباطبايى فراگرفت .
شهيد باهنر سپس به تحصيلات دانشگاهى رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ ليسانس در رشته الهيات و بعد از آن موفق به اخذ فوق ليسانس در رشته علوم تربيتى و سپس دكتراى الهيات از دانشگاه تهران شد.
سلام
آقا جون خیلی وقت باهات حرف نزدم دلم خیلی گرفته بعضی وقتها خیلی فکر میکنم به اینکه چقدر ناامیدتون میکنم اما...
خاطراتی از شهید همت | |
خاطره ۱
|